کارآفرین کیست؟ هدف از کارآفرینی چیست؟
با وجودی که کلمه کارآفرین و مفهوم کارآفرینی ساده و قابل درک به نظر میرسد، اما میتوان گفت که تعریف دقیقی از کارآفرین و کارآفرینی که مورد اتفاق نظر همگان باشد وجود ندارد. تعاریف کارآفرینی فراوانند و هر یک، بر جنبهای از فرایند کارآفرینی و ویژگی های فرد کارآفرین تأکید کردهاند.
البته به نظر میرسد صفتهای زیر، از جمله صفتهایی هستند که به کارآفرینها نسبت داده میشوند:
پیشرو بودن
آینده نگری (پیش بینی آینده)
جرات ریسک کردن
ایجاد اشتغال
خلق ثروت
دانشگاهیان در مقالات کارآفرینی فرد کارآفرین را چگونه تعریف میکنند؟
وقتی از سوالهای کارآفرین کیست و کارآفرینی چیست به سوال تعریف آکادمیک کارآفرینی میرسیم، تکلیف ما مشخصتر است.
ما دیگر به تصویر ذهنی مردم و جامعه از کارآفرین و کارآفرینی کاری نداریم و مشخصاً میخواهیم مقالات کارآفرینی را مرور کرده و تعریف های مختلف کارآفرینی را در آنها جستجو کنیم.
اجازه بدهید در اینجا چند نکته را که در مقالات آکادمیک به آنها اشاره شده با هم مرور کنیم:
وسپر در کتاب خود تحت عنوان New Venture Strategies در توصیف و تحلیل کسب و کارهای جدید، به یک نکتهی مهم اشاره میکند و آن ارزش آفرینی است.
وسپر توضیح میدهد که کارآفرین کسی است که توانسته باشد ارزش ایجاد کند.
به عبارتی، وسپر از بین شرکت کوچکی که فقط برای پنج نفر شغل ایجاد میکند اما ارزش بسیار بالای اقتصادی ایجاد میکند و کسب و کاری که برای هزاران نفر شغل ایجاد میکند، اما ارزش آفرین نیست، مورد نخست را معیار کارآفرینی میداند.
او بین کارآفرینی و شغل آفرینی تفاوت و تمایز قائل است.
برینگر (Barringer) و ایرلند (Ireland) در کتاب کارآفرینی خود، فراتر رفتن از مرز امکانات موجود را از جمله ویژگی های کارآفرین میدانند. آنها در تعریف کارآفرین و کارآفرینی میگویند:
«کارآفرینی یک فرایند است که طی آن افراد، فرصتهایی را که میبینند، بیتوجه به منابعی که در حال حاضر در اختیار دارند، تعقیب میکنند تا بتوانند از کالاها و خدماتی که آینده خلق خواهد شد، بهره ببرند.»
ریچارد کانتیلون اقتصاددان فرانسوی-ایرلندی قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی، عصارهی اصلی کارآفرینی را در ریسک کردن میداند.
او کارآفرینی را چنین تعریف میکند
کسی که کسب و کاری را سامان میدهد و ریسک این کار را میپذیرد. به این امید که از این ریسک کردن، سودی به دست آورد.
گوردون بتی (Baty) در اوایل دهه هشتاد میلادی کتابی به عنوان کارآفرینی در دههی هشتاد (Entrepreneurship for the eighties) نوشت که البته با وجودی که مدت زمان زیادی از دههی هشتاد میلادی گذشته، هنوز آموزنده و خواندنی است.
بتی در کتاب خود بر یک واژه تاکید دارد: تمرکز بر اقدام.
او تفاوت کارآفرینان با سایر افراد جامعه را در این میداند که آنها قصد اقدام دارند. آنها به اقدام کردن و عمل کردن فکر میکنند.
آنها اگر جایی حرفی بشنوند، شکایتی داشته باشند، فرصتی ببینند، تهدیدی حس کنند، راهکار را در اقدام کردن میبینند و با خلق کسب و کار، میکوشند نسبت به آنچه دیدهاند و احساس کردهاند، عکسالعمل نشان دهند.
هوارد استیونسن که زمانی مدیر انتشاراتِ دانشگاه هاروارد نیز بوده است، کارآفرینی را به صورت زیر تعریف میکند:
کارآفرینی تعقیب فرصتهاست. فرصتهایی که فراتر از منابعی هستند که امروز در دسترس داریم.
در تعریف استیونسن دو کلمه کلیدی وجود دارد.
یکی فرصت جو بودن و جستجوی فرصتهای جدید و دیگری محدود نشدن به منابع در دسترس. شاید بتوان گفت در تعریف کارآفرینی از نگاه استیونسن، ساختن مسیرهای جدید در اقتصاد و محیط کسب و کار اهمیت ویژهای پیدا میکند.
اریک شورنبرگ در مقاله خود در نشریهی Inc، به شوخی نقل میگوید: تعریف کارآفرینی به روایت استیونسن را باید حداقل پنجاه تا صد بار بلند بخوانی تا مفهوم آن را متوجه شوی.
البته در ادامه تاکید میکند که این تعریف، بهترین تعریف کارآفرینی است که تا کنون ارائه شده است!
استیونسن در توضیح آنچه به عنوان تعریف کارآفرینی ارائه کرده است میگوید: فراموش نکنید که من در چه زمانی این تعریف را ارائه کردم.
آن زمان کارآفرینی چیزی شبیه اختلال شخصیتی و ریسک پذیری بیمارگونه بود و من تاکید داشتم تا سازندگی و فرصت جویی را به آن مفهوم اضافه کنم تا هر کسی میخواهد بتواند آینده خودش را در دایره کارآفرینان ببیند.